- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زمزمه ای مناجات با خدا
با اشکــایی که شد دوباره جـاری می خوام بازم بهم محــل بــذاری تا که نشم شــرمنده بیشتر از این یه وقت گناهام و به روم نیــاری خیلی خوبه که تعارف و، کنار بذارم رُک بشم وقتشه خیلی حرفارو، بهت بگم سبک بشم توی مناجاتم دیگه ، سوزش آهــی نــدارم خودت که بهتر میدونی، جزتو پناهی ندارم الهی من لی غیرک؛ الهی من لی غیرک (۲ ) ****************************** ذکــر لب هــمه، الــهــی الــعــفــو با اشک و زمزمه ، الهی العــفــو إغــفــر ذنــوبنــا ، بحــقّ حــیــدر بحــقّ فــاطمه ، الــهــی الــعــفــو وقتی که دل میشه پُر از، حال و هوای خوب تو سجاده مو پهن میکنم، مثل همیشه رو به تو واسه گناهای خودم ، ببین عــزادارم هنـوز دل کَندم از همه ولی، به تو امید دارم هنوز الهی من لی غیرک؛ الهی من لی غیرک (۲ ) ***************************** دلی که رفته زیر دین، می بخشی شده اسیر شور و شین می بخشی یقیــن دارم که یا قدیــم الاحســان منو به حــرمت حسین می بخشی بنــدۀ روسیــاهتــم ، ولی به زیــر دیــنــتـم درسته من بــدم ولی ، گــریــه کن حسینتم به عشق کربلا فقط، میخوام که سینه چاک بشم خدا کنه تو این شبها، با اشک روضه پاک بشم الهی من لی غیرک؛ الهی من لی غیرک (۲ )
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
من از این نفس؛ از این بی سر پا خسته شدم خودم از دست خـودم آه خــدا خسته شدم اینکه هر روز بیــایم تو مرا عـفــو کـنی بــروم بــاز خطا پشت خطا خـستــه شدم من از این چشم که جز تو همه را می بیند ازهمین کوری و این منظره ها خسته شدم بـه هــمــه وعــدۀ جـبــران مـحـبــت دادم جز تو ای خوب؛از این رسم وفا خسته شدم لا اقل کــاش دمی شکــر گــذارت بــودم من از این لال زبانی به خدا خستــه شدم ای که ناگــفــته همه حــاجت مــا رادادی قسمتــم کن بــروم کــرببــلا خستــه شـدم
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
دیگر از سوز و نوایم خبری نیست که نیست دیگراز صدق و صفایم اثری نیست که نیست در مناجات سحر ادعیه بال و پــر ماست بهر رفتن به سما بال و پری نیست که نیست سابق از دیدۀ من اشـک روان جاری بود ولی امروز دگر چشم تری نیست که نیست همه درها به رویم بستـه شده جـز این در به جز این باب دگرهیچ دری نیست که نیست وقت آن است که دیگر تو به دادم بـرسی غیر تو در دو جهان دادگری نیست که نیست روزۀ من تهــی است و سپــر نفسم نیست بهراین نفس خرابم سپری نیست که نیست ظلمت محض شده قلب من از فعل حـرام ولی افسوس که نور قمری نیست که نیست به خــداونــد قسـم غـیــر حسیــن و آلـش درجهان اسم سزاوارتری نیست که نیست تـا کــه در دایــرۀ رحـمــت این آقــایــیــم با نگــاه کرم او خطــری نیست که نیست ولی افســوس که در کــرببلا می دیــدنــد بدنش روی زمین بود و سری نیست که نیست
: امتیاز
|
مناجات با خداوند
اومــدم آشتی کنــم وقــتــشه حـالا - آخدا روت و برنگردون از من،جون مولا آخدا من میخوام ساده و بی پرده باهات حرف بزنم مِثِه اون چوپون که بود دورۀ موسی آخدا هر چی بنده بد باشه، تو زود ازش راضی میشی نمی خوای میــون مردم بشِه رسوا آخدا من که روشو ندارم، اِسمتـو برلب بیارم امّا تو گــفـتــی بیــا بگو خــدایــا، آخــدا بَدَم و، یه عُمریه برای این که خوب بشم می کنم هِی با خودم امروز و فردا آخدا کی میتـونه به تو نارو بزنه، رسـوا نـشـه خــال تو بــالاتَــره از همــه خــالا آخـدا من میخوام غیر خودت به هیچ کسی رو نندازم دَستــامُو دراز کنــم پیش تو تنهــا آخــدا تو که بهتر از همه میدونی من چی کاره ام جــونِ مولا - نزنی پَــردَه مو بــالا آخدا تو که بیشتر از خودم تُو مردم آبروم دادی می دونــم- نمی کنی مشت منــو وا آخدا بــاورم نمی شه فردا تو منو بســوزونی دشمــن مــولا بــایستــه به تمــاشــا آخدا هرچی من بد می کنم بازم تو خوبی میکنی نه با من با هر بَدی خوب میکنی تا آخدا بَدی مو قبول دارم تو خوبی کن به روم نیار چون کـوتاهه پیش تو دیــوار حاشا آخدا به گُل روی علی و بچّه هاش خوارم نکن بی- اونا چی کــار کنـم روز مبــادا آخدا بَسکه بد سر زده از من دیگه سَرخورده دلم به ســرم هرچــی بیاد حَــقَّـمه امّا - آخدا دیده رو، ندیده گیر، منو به اربابم ببخش مَــردِ مَردا - پسر بی بــی و مــولا آخدا همونی که همۀ بی گـونه ها دیـوونه شن که نــداشت یه ذَرّه از دُشمنا پَــروا آخـدا اونی که به زیر بار زور نرفت و کشته شد با لـب تــشنــه کنــار دو تــا دریــا آخــدا دست آخر اومدن خیـمه هاشم آتیش زدند بچّه هــاشم فراری همه به صحــرا آخـدا تو اگه بخوای بشه"انسونی"ام آدم می شه لُری می گم، لُری می گم،منو بـپّا ؛ آخدا
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
مــاه دعـا و ماه نیــایش، مــه خــداست وقت مُجیر گشته و جوشن؛ گه دعـاست آمــد نـدا که بــار گنــاهــان بــیــاوریــد بر گوش جان عبد خطا کار؛ این نـداست صدها کبیره سرزده از من به محضرت از کرده های خود خجلم بس که نارواست هر شب به یــاد یک گنهــم آب می شوم این مــاه، ماه تــوبــۀ از کـردۀ خطاست من حاجتم، فقط به خدا عرض حاجت است وقت دعای با تو، دل از هر محن جداست شب ها میــان هیئت دل نــالــه سر کـنم شوق است هر دمم به دل و شوق کربلاست محشــر میـان دلهــره هـا دست من بگیر رو کن به سـوی حقّ و بگو نوکرشماست
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
رمضان است دلم لطف و عطا می خواهد بخشش کــوه گـنه از تو خـدا می خواهد هرکه را غیر تو این دل به خودش جا داده دل بیـمــار شــده از تو دوا می خــواهد چشم من خشک شده بس که خطاکار شده چشم آلوده شده از تو ضیاء می خواهد هر دری را که زدم در به رویم باز نشد باز کن در که تو را از تو گدا می خواهد تا منــاجــات کــنــد در دل شبــهــا با تو دل بی حــال ز تو حـال بکـا می خواهد بـی پــنــاهــم من آلــوده نــدارم جــایـی دل بی همنـفـسم صحن رضا می خواهد دم افطــار به یــاد لب عطشــان حسیــن دل تنگــم حــرم کــرببــلا می خــواهــد
: امتیاز
|
مناجات رمضانی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
نفـس به سـینـه مبـدل به آه خـواهد شد بـدون تو همه عـمـرم تبـاه خـواهد شد فـدای آن رمـضـانـی که بـا تـو می آیـد وبا حضور تو شامش پگـاه خواهد شد اگرچه ماه خدا؛ باز بی تو خاموش است به نور روی تو این ماه، ماه خواهد شد کـنـار سـفـرۀ این افـتـتـاح خـوشـحـالـم که در کـنار تو ماه افـتـتاح خـواهد شد فـدای چـشـم رحـیـمت! دل سـیـاهـم را اگـر نگــاه کـنـی بـی گـنـاه خـواهـد شد قــدم گـذار به چـشـمم که با رسیدن تو نصیب چهـرۀ من گـرد راه خواهد شد به هر که گفت رهایت کنم به او گـفتم گدا همیشه در این خانه شاه خواهد شد دخـیـل دامن شـش مـاهۀ حـسین شـدیـم بـساط گـریه دوبـاره به راه خواهد شد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
ای خدا امشب گریبان دلم را چــاک کن چشم خشکم را ز اشک خجلتم نمناک کن باز از زنگار عصیان تیره شد دلهای ما ازغبـار معصیت دامان ما را پــاک کن تــا به معــراج نیــایش این بــراق آه را شب همه شب میهمان خـانۀ افــلاک کن ما ز پا افتادگان را دستگیری کن، سپس در ره آزادگــی و بنــدگی چــالاک کــن لذت حــال دعــا را در مــذاق مـا بریــز نالــۀ ما را ســر ســجــاده آتـشنــاک کن تا که فــردا حاصل امروز را پیـدا کنیم با تولای علــی ما را به زیــر خـاک کن گلشن جان «وفائی» پر گل است از یاد تو این گلستــان وفا را خالی از خاشاک کن
: امتیاز
|
مناجات رمضانی با خداوند کریم
رمـضــان آمــده و روی ســیــاه آوردم بــه در خـــانــۀ تــو بــاز گـــنــاه آوردم آه ماه رمضــان سخت دلــم تنگ تو بود وا کن آغــوش که ســوی تو پنـاه آوردم پای این توبه شکن باز نشستی رمضـان در گشــودی و نگـفــتی که گـنــاه آوردم رسم این است که مهمان بدهد تحفه ومن یک بغل معصیت ای صاحب ماه آوردم به دلــم کــوه گنــاهست ولیــکن به کـفم عــمــل نــیــک بــه انــدازۀ کـــاه آوردم آمــدم بــاز ســر سفــره تو تــوبــه کنــم به پــشیــمانــیــم از اشــک گــواه آوردم آمــدم پــاک شــوم کــربـبــلایــم بـبــری طفل دل را به همین عشق به راه آوردم
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
شکــر خــدا دیــدم بهــار اهــل دیـن را مهــمــانــی مــاه امیــرالمــومنــیــن را اهل مناجــات و دعــا گــرد هــم آیـیــد ســازید از نــور دعــا روشن زمین را هــر دل مدد گیرد ز ســوز ناله هـاتان سـرکــوب سازد فتنــۀ نـفـس لعیــن را یا رب به من از سفره ات ته مانده ای دِه در میهمانی ات ببخش این بدتــرین را نیت نمــودم بعد از این ننگــت نبــاشم یا رب مدد کن عبد با زشتی قــرین را آلــوده تــر از من تو مهمــانی نــداری هرگــز ندیــدی روسیــاهی اینچنین را گــر با نـگــاه رحـمـت تو پــاک گردم شــاید بـبـیـنم جــلــوۀ مهتــاب دیــن را من بــا هــمــه آلــودگــی اربــاب دارم دست تــوســل دارم این حبل المتین را تا میــهمــان سفــرۀ مــولا حــســیــنــم دیگر نخواهم روضــۀ خُــلد بــرین را ارباب دل ، شــاه شهــیــد کـربــلایــی او می خرد اشک محبِّ دل غمیــن را
: امتیاز
|
مناجات و پندیات
ای دل به دست موج هوس هر طرف مرو با این حبــاب در پی کسب شــرف مـرو چشم کــریم مانده به راهت که در زنــی بیهوده پس به این طرف و آن طرف مرو هرجا که بنگری سخن از روی یار ماست قبله یکیست هر طــرفی بی هدف مرو دنیا محل خـوف و رجــای قیــامت است بی غصه هیچ جا پی شور و شعف مرو گنجینۀ تـمـان جهــان عشق حیــدر است بی عشق مرتضی پی صید صدف مــرو ایل تو سائل علی و راهشان عـلی است درســائلی خلف شو ولی نــا خلف مــرو گــر طالــبــی به چــشم ببـینی بهشت را جایی به غـیــر درگـه شــاه نجف مــرو
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
اگــر رو سیــاهــم اگــر رو سفـیــدم تو هستــی پنــاهــم تو هستــی امیدم هـمــه از گنــه شــرمــســارنــد امــا من از کثــرت تـوبه خجــلت کشیـدم تو آغــوش خــود را برویم گــشودی ولی من به دنبــال شیــطــان دویــدم تواز من به جز جرم و عصیان ندیدی من ازتو به جز عفو و رحمت ندیدیم تو نــزدیک بــودی و من دور از تـو تو پیــوند کــردی من از تو بــریــدم نه رنگی به رویم نه عطری به بویم همــه گـرد گــل بودم و خــار چــیــدم تو بیدار و من خفته در خواب غفلت تــو هــشــدار دادی و مـن آرمــیــدم تو از مهــر نــاز مــرا می کــشیـدی من از جهــل قهر تو را می خــریـدم بیــا بر گـنـاهــم بکش خط غــفــران کــرم کــن که بر آخــر خط رسیــدم تو بـر عیب ها پــرده پوشی؛ دریغــا که من پــرده خــویــشتــن را دریــدم الهــی الهــی به «میثــم» نــگــاهــی به روی سیــاهــم بــه روی ســفیــدم
: امتیاز
|
مناجات رمضانی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
باز هم از عمـل خویش به دل غـم دارم خـستـه از این هـمه آلـودگی و تکـرارم دل من تـنــگ بــرای هـمـه شــد الا تـو وای از تـیـرگــی ایـن دل بـی مــقــدارم معـصـیت کـرده مرا دور ز تو، می دانم پُـر شـده نــامــۀ مـن از گــنـه بـسـیـارم نامه ام اشک تو را باز درآورده؛ ببخـش وای بر من که همیـشه سـر تو سـربارم مهربان تر ز خودت در همۀ عالم نیست با هـمـه تـیـرگی ام ســوی شـمـا رو آرم یک نظرکن که من ازدست خودم خسته شدم بی نگـاه تـو اثـر نـیـسـت بر استـغـفـارم من اسـیـر غــم دنـیـا شـده ام کـاری کـن تا رهـا گـردم از این زنـدگـی غــم بارم هرکه دور از سر کوی تو شده خوار شده نده غیـر از خودت آقا به کـسی افسـارم با همه پـستـی من دسـت مرا می گـیـری ای فـدای تـو و بـخــشـیـدن تــو دلـدارم سـمـت نـوکـریت را به دو عـالـم نـدهـم فخرم این است که من نوکر این دربارم
: امتیاز
|
مناجات رمضانی با خداوند کریم
آنکه از فــرط گنــه نالــه کند زار کجاست؟ یــا زاغـیــار بَــرد شکــوه بر یــار کجاست سفره رنگین وخدا چشم به راه من و توست تاکه معلــوم شــود طالب دیــدار کــجــاست
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
آنچـه امیــد دهد تــوبــه من را این است پای العفو من از رحمت حق تضمین است من اگر بر سر این سفره طمعکــار شدم علت این بود که مهمانیتان رنگـین است میزبــان، سفــره برای دل مهمــان چیده میـهمان گر ننشیند سر آن تــوهین است تا که بیــمــار به لب آه کــشد قبــل همه این طبیب است که آماده سـر بالین است بــه مــن درد کــشـیــده مــده دارو آخــر بیشتــر، نــاز طبیبانه مرا تــزکـین است هر که گـوید سخنــی لحظه افطــار ولی دم افطار فقط ذکـر حسین شیــرین است رمضــان ماه حسین است خــدا می داند ربنــاهای مرا ذکــر حسیــن آمیـن است حــاجت هر که در این ماه بُود حــج اما دل ما را طلب کرب و بلا تسکین است
: امتیاز
|
مناجات رمضانی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای کـاش بـبـیـنـیـم هـمـۀ مــاه نهـان را هـمـراه طـلـوع تو شـروع رمـضان را با تـلخـی اشک غـمت افـطـار نمـودیـم از مـسـجـدمـان تا که شـنـیـدیـم اذان را چندی ست که چشمان زمین بی تو ندیده است از بـاد صـبـا آن نفـس مشک فـشـان را تـلخـنـد زبـان ها بگـذار از تو بگـویـنـد تا نـام تـو تغـیـیـر دهـد طـعـم دهـان را قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است صد سال نخـواهیـم بـرایش ضربـان را هر گـاه که با تو به مـناجـات نشـسـتیـم یک بار هم احـسـاس نکردیـم زمان را گـیـریـم که از دیـدن تو چـشـم بپـوشـیم آقــای دل ما! چه کـنـیم این دلـمـان را؟ امـسـال رسـیـدیـم که از سـفـرۀ زیـنـب بر دست گـدایـان بـدهـی لـقـمـۀ نـان را خون گریۀ روز و شبت از غصۀ زینب باعـث شـده در کـام بگــیـریـم زبـان را برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه از شــام بـپـرسـی سبـب قــد کـمــان را
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان(عج)
هــزار مــرتبه جــانـم بگیر و جانم ده سپس کرم کن و یک لحظه رو نشانم ده ز خشک سالی اشکم نمانده برگ و بری کــرامتی کن و اشکی به دیدگــانــم ده
: امتیاز
|
توسل به امام زمان(عج)
در حرم شُستم ز اشگ دیده ام دیـوار را گم شدم در سیل اشگــم تا بجـویم یار را گشتــه ام دور حــرم تا یار را پیــدا کنم حجّ نکردم گر نه بینم آن گُل رخسار را من گل گم گشته ای دارم به صحرای حجاز می کشم بر دیــدنش ناز جفــای خار را یــوسفا یعـقوب ها مُردند از درد فــراق ماه کنعــان چند می پــویی ره بـازار را چند نــامِ قـاتــل زهــرا به دیــوار حــرم پاک کن زین ننگ ای دست خدا دیوار را دور تا دور حرم چون نام او را بنگـرم یــاد آرم ماجــرای سیــنه و مسمــار را سیّدی نزدیک شو بر آستــان بیت وحی دور کن از دُور مادر شعله های نار را مادرت در پشت در با سوزِ دل گوید بیا باز کن مــادر تو دست حیــدر کرّار را وارث حیــدر بیا با ذوالـفــقـار حیــدری دور کن از خانۀ جـدّت علــی؛ اشرار را میثم آن ظالم نه تنها کُشت زهرا را که کُشت هم علی هم فــاطمه هم احمد مختــار را
: امتیاز
|
توسل به امام زمان(عج)
چو دیــدنــد در لــوح خلـقت دلــم را ســرشتـند بــا آب رحــمت گــلــم را بــهــایــی نــدارم ولــی یــار، فــردا گــران می خــرد اشگ ناقــابلــم را هنــوز این تن خاکی ام بود، خــاکی که ســوزانــد داغ مـحــبّــت دلــم را بدن خستــه و بار سنگـین و ره دور مگر اشــگ، آسان کند مشکــلــم را بسوز ای دل امشب بسوز ای دل امشب بسوز و بســوزان همه حــاصلــم را ببــارید ای چــشــم ها بلــکــه امشب حسیــنی کــنــید این دل غــالــفــم را چنان غــرق سازید در بحــر اشکــم که در مـوج آن گُــم کنــد ساحــلم را دلــم محمــل و من اسیــرش نــدانــم کجــا می برد ســاربــان محـملــم را درآ «میثم» از منــزل تن پس آن گه بـگــو یــافــتــم، یــافـتــم مـنــزلـم را
: امتیاز
|
توسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه
در شب تو روشنــايي اگــر يافتي بگــو در غصــه آشنــايــي اگــر يــافتي بگـو خير کثير حضرت زهـراي اطهر است بــر جــودش انتهــاي اگــر يافــتي بگو
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان(عج)
اي شده مجــنــون تو بــسيــار هـا عــارف و ديــوانه و هــوشيار ها بي توغزل نيست غزل شعر نيست نـقـش بــود بــر در و ديــوار هــا
: امتیاز
|